سرمقاله اعتماد/ وحدت آداب دارد
مقالات
بزرگنمايي:
نسیم گیلان -
سرمقاله اعتماد/ وحدت آداب دارد
٣
٠
اعتماد / « وحدت آداب دارد » عنوان سرمقاله روزنامه اعتماد نوشته سیدعلی میرفتاح است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
هرکس سخن تفرقهآمیز بگوید و در راه وحدت مردم سنگ بیندازد، بدانید خیر این مملکت را نمیخواهد و دستش با امریکاییها و سعودیها توی یک کاسه است. بگذارید همین ابتدای نوشتهام نقل قولی از امیرالمومنین بیاورم تا هم نوشتهام را به عطر و بوی سخن آن امام بزرگوار متبرک کنم هم اهمیت وحدت را و ضرورت پرهیز از تفرقه را یادآور شوم.
در خطبه 127 نهجالبلاغه ضمن تکریم مردم معتدل میفرماید: «ملازم راه میانه باشید و با سواد اعظم (اکثریت جامعه) همراه شوید که دست خدا بر سر جماعت است. از تفرقه بپرهیزید که آنکه از مردم کنارهگیری کند به خدمت شیطان در میآید چنانکه گوسفند دورافتاده از گله طعمه گرگ میشود. هان، هرکه به شعار تفرقه دعوت کند، او را بکشید حتی اگر زیر دستار من باشد.» آنقدری که حکومت عدل علوی از تفرقه ضربه خورد از شمشیر آخته دشمنانش نخورد. این را بهتر از هرکس دیگر معاویه و اصحابش فهمیدند که زورشان به علی نمیرسد مگر اینکه بین یاران علی تفرقه بیندازند و علویان را از هم دور کنند. در ظاهر این تیغ زهردار ابنملجم بود که علی را کشت اما چون نیک بنگری میبینی که اصل فتنه از دل تفرقه و دودستگی و چنددستگی مسلمانان سربیرون آمد و این دوری از وحدت بود که راه را برای ظهور پلید خبیثی چون ابن ملجم مرادی باز کرد. اینجا جای بحث نظری نیست وگرنه میشد درباره سواد اعظم بیشتر سخن گفت و این گفت پیغمبر را که «علیکم بسوادالاعظم» شرح و بسط داد. اینجا نکته ظریفی وجود دارد که خوب است به آن تفطن پیدا کنیم. امیرالمومنین بلافاصله بعد از دلالت خیر و دعوت مردم به ملحق شدن به سواد اعظم، میفرماید یدالله معالجماعه. جماعت را عیبی ندارد اگر مسامحتا اکثریت معنا کنیم. به خصوص حالا که ساز و کار مردمسالاری مبتنی بر اکثریت است سواداعظم میتواند مترادف آن باشد، اما معنی جمعیت عمیقتر و فرهنگیتر است. جماعت مردمانی را میگویند که در هدف و همت و آرمان مسیر شریکند و یک پیکر واحد را میمانند. لذا هرکجا جمعیت باشد دست خداوند هم بالای سر ایشان است. این دست هم معنای حمایت دارد هم معنای اقتدار. فرد ضعیف و شکننده است و جمع مقتدر و مقاوم. مقدم بر علی علیهالسلام، قرآن مجید به مسلمانان توصیه میکند که به ریسمان الهی چنگ بزنند و از تفرقه بپرهیزند. واعتصموا بحبلالله جمیعا و لاتفرقو. رمز پیروزی و گسترش اسلام هم همین اتحاد و یکپارچگی و حفظ جمعیت بوده است. از معجزات پیامبر اسلام یکی همین بود که قبایل متخاصم عرب را با یکدیگر موتلف کرد و دل افراد را به یکدیگر پیوند داد. آن قبایلی که بر سر مسائل ابتدایی به جان هم میافتادند و جنگهای بیفرجام را سالهای سال کش میدادند، در سایه توحید دل به دل هم دادند، وحدت کلمه یافتند و قدرت عظیمی پیدا کردند که همه قدرتهای بزرگ همروزگار خود را مقهور کردند. چیزی که مسلمانان را در صدر اسلام بالای دست دیگر مردم دنیا نشاند همین وحدت و همدلی و پرهیز از تفرقه بود. شبیه این وحدت را ما نیز در انقلاب اسلامی تجربه کردهایم. در سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی امامخمینی(ره) باعث شده بود تا روشنفکر و کارگر و معلم و بازاری و شهری و دهاتی و زن و مرد و رییس و مرئوس و مسوولان و مردم وحدت کلمه پیدا کنند و با یکدیگر مهربان شوند و خواستههای شخصی خود را قربانی خواستههای جمع و جماعت کنند. ما چنان متحد و یکپارچه بودیم که برای حفظ جمع حتی از بذل جان شیرین نیز مضایقه نمیکردیم. اگر به گفتهها و روزنامههای اول انقلاب مراجعه کنید میبینید که تعبیر «همه با هم» بیشترین بسامد را داشته و مهمترین استراتژی انقلابیها برای فایق آمدن بر مشکلات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی همین «همه با هم» بوده است. امام هم بارها متذکر این معنا شدند که مادامی که ما همه با هم باشیم و وحدت کلمه داشته باشیم بلایی به سر این کشور و بر سر نظام نمیآید. بلا از آنجا نازل میشود که منافع شخصی و حقد و کینه و خودخواهی فردفردمان را از جمع دور کند و گرفتار تحزب و تفرقهمان کند.
وقتی از وحدت حرف میزنیم قطعا منظورمان این نیست که به یکدیگر انتقاد نکنیم یا ضعفهای هم را لاپوشانی کنیم یا مدام قربانصدقه هم برویم. ضمن اینکه وحدت به معنی حرف حق نزدن یا بر حق پافشاری نکردن هم نیست. منظور همان است که از جمع جدا نشویم، تک نیفتیم و به تعبیر مولا طعمه گرگ و شیطان نشویم...
این مقدمه را نوشتم تا بگویم به عنوان روزنامهنگار نگران وحدت ملی هستم و میترسم تفرقهافکنی دشمنان نتیجه دهد و ما را بیش از پیش از هم دور کند. همه امید امریکاییها به همین است که آب را در جمهوری اسلامی گلآلود کنند و در دعوایی که توسط ایادیشان بعضی اوقات هم توسط دوستان سادهلوح در بین مردم و مسوولان راه میاندازند ماهی خود بگیرند. ظاهر این حرف ساده است و به توصیههای عامیانه میماند. آنقدر ساده و بدیهی است که گوشها دیگر به آن حساس نیستند و قلبها آن را درنمییابند. از این بدتر بیشتر آنهایی که دم از وحدت میزنند منظورشان این است که دیگران بیایند و خودشان را و حرفشان را با ما منطبق کنند. در واقع خودمحوری و خودبنیادی آنقدر فربه شده که سایهاش نه فقط بر سر وحدت که بر سر منافع ملی نیز سنگینی میکند. حقیقت این است که امروز ما چارهای جز وحدت حداکثری نداریم. تا آنجا که قانون و شرع و عرف اجازه میدهند باید همه اقشار مردم را به همدلی و مواسات و برادری دعوت کنیم و موانع واقعی تحقق اتحاد را از میانبرداریم.این وحدت، انتخاب نیست، استراتژی هم نیست بلکه ضرورت است و بینی و بینالله ما چارهای جز آن نداریم که قدری جمع و جورتر بنشینیم تا جا برای همه، حتی برای آنها که شبیه ما نیستند و مثل ما فکر نمیکنند، باز شود. باز نکنیم شیطان میآید و یارگیری میکند و لشکر خودش را میسازد و دودمانمان را برباد میدهد. اینجا میتوانیم شیطان را برداریم و جایش بنویسیم امریکا یا بنویسیم منافقان یا هر بدخواه دیگری که برای مملکت ما خواب بد دیده است... با همه اینها مقدم بر مردم این مسوولانند که باید خود را متحد و همدل و رفیق نشان دهند. کسی نمیگوید اختلاف نظر نداشته باشند و با هم بحث نکنند. اتفاقا طبیعت ملکداری ایجاب میکند که مسوولان با هم بحث کنند، جایی که بحث حقوق ملت پیش میآید صدایشان را بالا ببرند، از مواضع حق خود عقب ننشینند و دلایل غنی و معنوی برای هم بیاورند. اما خدا نکند اگر از ظاهر و با طن مسوولان پیام تفرقه و دعوا و نقار مخابره شود و مردم چنین بپندارند که بین برادران نزاع درگرفته و هرکسی راه خود را در پیش گرفته. متاسفم که بگویم این روزها تلویزیون آداب وحدتبخشی را به یکسو نهاده و مدام در پی آن است تا بین چپ و راست، بین اینطرفی و آنطرفی، بین دولت و ملت فاصله بیندازد و مردم را به مسوولان کشور بدبین و بیاعتماد کند. متاسفم که بگویم رسانههایی را میشناسم که از صبح تا شب ناخن به هم میسایند تا بین مسوولان رده بالا دعوا راه بیندازند و صدای گیر ودار و ده را به گوش فلک برسانند. بدتر از این میشناسم بعضی خبرگزاریها را که هرکجا مختصر آتش ستیزی ببینند بر آن نفت و بنزین میپاشند تا دودش به چشم مردم رود... قدیمیها میگفتند برادران جنگ کنند ابلهان باور. آرزوی من این بود که امروز همه دعواهای جناحی و نفتی و سیاسی و اقتصادی را به حساب جنگ برادران میگذاشتیم و در نهایت شادکامی به ریش ابلهان میخندیدیم. اما...
خلاصه کنم عرضم را: وحدت، وحدت، وحدت. وحدت آداب دارد، اقتضائات دارد. با شعار و تعارف و تشریفات وحدت متحقق نمیشود. اولین ادب وحدت همین است که ما از «خود» بگذریم و دیگری را بر خود ترجیح دهیم و به معیار حق تن بدهیم. حتی اگر لازم باشد باید خون دل بخوریم اما چیزی نگوییم که دشمنان را خوش آید و دوستانمان را غم و اندوه افزون شود. در این میان وظیفه رسانهها خطیرتر است که بماند.
لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/100344/