به کجا چنین شتابان؟
مقالات
بزرگنمايي:
نسیم گیلان -
به کجا چنین شتابان؟
٠
٠
اعتماد / متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست.
حسن غفوریفرد اخیرا در مصاحبهای از ادبیات، مولفهها و راهکارهای گفتمان اصلاحات استفاده میکند در جای جای این سخنان بر لزوم پایبندی بر اصول دموکراسی همچون نظارت بر قدرت، حاکمیت قانون، پاسخگویی احزاب و حاکمیت به شهروندان، آزادی بیان و حقوق شهروندی تاکید دارد و این گزارهها را مبنای صحبتهای خود قرار میدهد. بر اساس این موارد میتوان گفت که غفوریفرد در آخرین مصاحبهای که داشته دیگر در چهره یک اصولگرا ظاهر نشده و بیشتر به گفتمان اصلاحات نزدیک بوده است. موضوعی که از قضا چندی قبل در همین روزنامه به آن پرداختیم. آنچه البته امروز مدنظر داریم به مراتب فراتر از یک شخص و دو چهره اصولگراست.
همین چندی قبل بود که پس از انتشار سخنان غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب سازندگی مبنی بر لزوم بازنگری در رهبری جریان اصلاحات، گزارشهایی متعدد درباره چرخش این حزب نزدیک به جناح چپ به سوی جناح راست منتشر شد و در ادامه روزنامه اصلاحطلب شرق نیز این گزارشهای پراکنده را در تحلیلی کمی منسجمتر از قبلیها منتشر کرد و مدعی شد این چرخش در راستای رویکرد فرصتمحور کارگزاران سازندگی عملیاتی شده است. چند روز بعد اما روزنامه اصولگرای کیهان در گزارشی به نقد برادران جلیلی پرداخت. نقدی که در آن گفته شده بود، جلیلیها در مسیر «باند طبرزدی» گام برمیدارند و آنها را به خاطر طرح برخی انتقاد درونسیستمی از منظر خود به اصلاحطلبی افراطگرایانه متهم کرده بود.
این اخبار و خبرهایی از این دست را اگر کنار برخی دیگر از اخبار و اظهارنظرهای اصولگرایان بگذاریم، میبینیم که طیفی از این جناح سیاسی در حال حرکت به سمت گفتمان اصلاحات هستند؛ هر چند که این دست چرخشها سابقه تاریخی دارد و همواره از گذشته مطرح بوده و شاید نماد یک دهه گذشته آن در دولتهای نهم و دهم محمود احمدینژاد قابل ردیابی باشد اما این رویه و رویکرد سیاسی در دوره دوم انتخاب حسن روحانی به عنوان ریاستجمهوری بیش از گذشته مورد تحلیل کارشناسان قرار گرفت. چنانکه گفتیم، این رویه پس از انقلاب اسلامی تاکنون، همواره مطرح بوده و بارها شنیده و خواندهایم که فلان چهره سیاسی مرتکب چرخشهایی از راست به چپ یا چپ به راست شده و همزمان در آرا و نظراتش نیز دست به تجدیدنظر زده است. اما آیا همواره این چرخشها بد و مضموماند؟!
در دهه 60 بود که یک روزنامه غیرفارسی طرحی را از فضای سیاسی ایران منتشر کرد که به موضوع چپ و راست اشاره داشت. خودرویی که در آن چند نفر از مقامات کشور حضور دارند و راننده همین که به پیچ جاده میرسد از آنها میپرسد به کجا بپیچم؟! در آن طرح، چپها میگویند راهنمای چپ بزن و به چپ بپیچ، راستها میگویند، راهنمای راست بزن و به راست بپیچ اما آقای هاشمیرفسنجانی که یکی از حاضران در آن خودرو است، میگوید:«راهنمای راست بزن و به چپ بپیچ»! این روایت البته صرفا روایت روزنامهای است غیرایرانی که مشخصا با اتکا به منابع خبری اصولگرایان و جناح راست آن زمان اقدام به انتشار کارتون کرده و واقعیت آن است آنچه از طریق صفحات آن رسانه غیرفارسیزبان به جهان مخابره شد بیش از آنکه ریشه در واقعیت داشته باشد ناشی از نگاه خاص آن مطبوعه و منبع اصولگرا بوده که در مقام منبع اصلی خبر، خوراک رسانهای کارتون رسانه خارجی را فراهم کرده است. در واقع این منبع داخلی و اصولگرا بوده که قصد داشته، تصویر مدنظر خود از سیاستهای مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی در دهه 90 را به مخاطبانش ارایه کند اما به هر تفسیر این واقعیتی غیرقابل انکار است که این دست چرخشها در سپهر سیاسی ایران بسیار مسبوق به سابقه بوده است.
مهر ماه 94 حسن روحانی در همایش ترافیک و حقوق شهروندی گفته بود:«همه باید در زندگی اجتماعی و سیاسی خود یاد بگیریم که اگر میخواهیم به چپ برویم، راهنمای چپ بزنیم اما اگر به عکس عمل کنیم، یعنی راهنمای راست بزنیم و به چپ حرکت کنیم، فاجعه آفریدهایم.» با این همه اما چنانکه اشاره شد در یک دهه اخیر یکی از مهمترین نمادهای اصلی گردش و شاید حتی دور زدن خودیها، کسی نباشد مگر رییس دولت مهرورز، محمود احمدینژاد. او که زمانی محبوب اصولگرایان بود و حالا ظاهرا چنان به منتهیالیه چپ چرخیده که دیگر عملا جایی نه در جناح راست بلکه در میان طیف چپ نیز ندارد و به باور بسیاری از ناظران حالا او عملا خارج از فضای معمول و قانونی سیاستورزی در کشور، مرتکب زیست سیاسی میشود.
این معضل همیشه مورد توجه بود اما در انتخابات ریاستجمهوری اردیبهشت ماه 96 بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفت. چنانکه آبان ماه 96 روزنامه ابتکار در پروندهای ویژه به این موضوع پرداخت و نوشت که برخی نیروهای سیاسی در برهههای مختلف و بعضا بزنگاههای حساس به گونهای عمل میکنند که نه تنها هیچ سنخیتی با جریان سیاسیشان ندارد بلکه در تضاد هم هست. بنابراین دغدغه اصلی 2 جناح اصلاحطلب و اصولگرا، شناسایی افراد بیهویتی است که صرفا به دنبال کسب قدرت هستند. بعدتر در آذر ماه همان سال هفتهنامه «صدا» نیز به طور جدی این پرسش را پیش کشید که آیا حسن روحانی پس از انتخابات ریاستجمهوری از مواضع صریحی که در انتخابات اتخاذ میکرد، فاصله گرفته و آرام آرام به سوی جناح راست گام برداشته است. از سوی دیگر نشست جامعه روحانیت مبارز با حسن روحانی که از سالها پیش عضو آن بوده نیز یکی از نشانههای گردش به راست روحانی تلقی شد. پیرو هفتهنامه اصلاحطلب «صدا» هفتهنامه اصولگرای «مثلث» نیز به این موضوع پرداخت. اما این بار نه با رویکردی که اهالی «صدا» مدنظر داشتند. سعید آجرلو، سردبیر این هفتهنامه اصولگرا معتقد بود که روحانی تغییر خاصی نکرده و رفتارهای او کماکان ناظر به شخصیت عملگرای اوست. آجرلو بر این باور بود که شخصیتهای «عملگرا» تاکتیک را مقدم بر مرام و ایدئولوژی میدانند و از این رو این رفتارها از سوی روحانی قابل درک است. آجرلو همچنین تاکید داشت که میان دو جناح سیاسی کشور یکی در حد فاصل آنها وجود دارد که او، آن را «راست میانه» نامیده است. او معتقد است که حسن روحانی، علی لاریجانی، ناطقنوری و حزب اعتدال و توسعه بازیگران اصلی این جریان هستند و به دلیل سابقه «عملگرایانه» خود وابسته به مرام و مسلک خاصی نیستند و تاکتیک بر رفتار سیاسی آنها حاکم است.
مرداد ماه 97 بود که صادق زیباکلام در روزنامه اعتماد نوشت:«رییسجمهوری پس از انتخابات ٩٦ در حوزه سیاست داخلی نوعی چرخش به راست داشت؛ امروز بر اساس مواضعی که در حوزه سیاست خارجی اتخاذ کرد، میتوان گفت که در این حوزه نیز دچار چرخش به راست شده است.» پس از آن اردیبهشت ماه 98 در افطاری سیاسی رییسجمهوری، تصوری از قاب مشترک بهزاد نبوی و احمد توکلی منتشر شد که محمد قوچانی، روزنامهنگار عضو حزب کارگزاران سازندگی در روایت آن نوشت:«یکی از منتهیالیه چپ اسلامی و دیگری از منتهیالیه راست اسلامی» تصویری که همان زمان به عنوان عکس نخست روزنامه «اعتماد» هم به طبع رسیده بود.
حال هر چه هست، چندین و چند علت را میتوان به عنوان علل این چرخشها مطرح کرد. علتهایی که گویای آن هستند که فضای سیاسی در برخی زمانها دچار بیثباتی است و به دلیل آنکه شایستهسالاری کمرنگ شده، افرادی به عرصه سیاسی ورود میکنند که عمدتا فاقد هویت سیاسی بوده یا از مسیر غیر انتخابی به مناصب قدرت دست پیدا میکنند. در این وضعیت، برخی نیروهای سنتیتر اصولگرایان به دلایلی به جریان عقلمحور و اعتدالگرا نزدیک میشوند. ازجمله مهمترین این دلایل میتوان به تندروی بدنه جریانی یک جناح مثلا جناح راست اشاره کرد که در عمل به آن میانجامد که برخی چهرههای منتسب به این جریان از قافله جا مانده و معتدل یا حتی عضوی از اردوگاه رقیب به نظر برسند. همزمان البته بعضا اتفاق به نحوی یکسر متفاوت پیش میرود. به این ترتیب که برخی افراد و چهرههای منتسب به یک جناح سیاسی چنان مرتکب تندروی و افراط میشوند که از کلیت آن جریان جلو افتاده و در این اوضاع بعید نیست که به اردوگاه رقیب بپیوندند.
البته که نمیتوان گروهی از چهرههای عمدتا اصولگرای دیروز و اصلاحطلبان امروز را نادیده گرفت که اگرچه عملا مرتکب تحول گفتمانی نشدهاند اما به دلیل فعالیت اجرایی و انباشت تجربه سیاسیشان در گذر ایام از شعارزدگی فاصله گرفته و به گفتمان خردورزی و تعقلگرایی نزدیک شدهاند. سیاستمدارانی از جنس حسن روحانی و آیتالله هاشمیرفسنجانی و ناطق نوری و دیگرانی از این طیف.
همزمان البته گروهی دیگر نیز هستند که به دلیل آنکه به عنوان فعالان اصولگرا به منظور نقد دولت مستقر آستین بالا میزنند عملا از جایگاه کلاسیک خود که وجههای محافظهکارانه داشته است، خارج شده و وجههای به دست میآورند که بیش از آنکه محافظهکارانه باشد، رادیکال و منتقد است. آنچه در ادامه این مقدمه میخوانید، نگاه و رویکردی است که 5 تحلیلگر و سیاستمدار اصلاحطلب و اصولگرا به این چرخشهای سیاسی و جناحی دارند. صادق جوادیحصار روزنامهنگار، تحلیلگر و عضو شورای مرکزی حزب اصلاحطلب «اعتماد ملی»، حسین نورانینژاد تحلیلگر و سخنگوی حزب اصلاحطلب اتحاد ملت، حسین کنعانیمقدم فعال سیاسی و دبیرکل حزب اصولگرای سبز، محسن سرخو فعال سیاسی اصلاحطلب و رییس شورای سیاسی حزب اسلامی کار و البته صادق زیباکلام تحلیلگر و استاد دانشگاه در گفتارها و نوشتارهایی جداگانه به پرسشهای «اعتماد» در این مقوله پاسخ گفتهاند.
-
يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۱:۰۱:۵۸
-
۴۶ بازديد
-
-
نسیم گیلان
لینک کوتاه:
https://www.nasimegilan.ir/Fa/News/121073/