ملاقات در قلعه برگانسون
چهارشنبه 30 مرداد 1398 - 17:36:35
|
|
نسیم گیلان - ملاقات در قلعه برگانسون ٨٣٨ ٠ شرق / متن پیش رو در شرق منتشر شده و انتشار آن به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست اردشیر زارعیقنواتی| دیدار «امانوئل مکرون» رئیسجمهوری فرانسه و «ولادیمیر پوتین»، همتای روس او، در «قلعه برگانسون»، اقامتگاه تابستانی رؤسای جمهوری فرانسه، اهمیت تاریخی داشت؛ چراکه در آستانه اجلاس کشورهای صنعتی جهان و همچنین تشدید مناقشات بینالمللی و منطقهای در چارچوب شروع «جنگ تجاری» و «جنگ سرد جدید» انجام گرفته است. نشست دو رهبر فعال در تحولات بینالمللی همچنین نشان میدهد که برخلاف روال سنتی و پیشین، در اتحادیه اروپایی هماکنون بسیاری به این نتیجه رسیدهاند که برای تعاملات جهانی و منطقهای نیازی به اجازه برادر بزرگتر در واشنگتن نخواهد بود. تشدید تضاد منافع بین قدرتهای جهانی و بهویژه بین اتحادیه اروپا با دولت «دونالد ترامپ» در آمریکا که متحدان سنتی جهان سرمایهداری را به عنوان رقیب در مقابل هم قرار داده است، برای طرف اروپایی این ضرورت را ایجاد کرده است که به دنبال همکاری و یافتن شرکای جدید برای مقاومت در برابر فشارهای آن سوی آتلانتیک باشد. از طرف دیگر، با نزدیکشدن زمان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (برگزیت) و با نخستوزیری «بوریس جانسون» بیش از همیشه احتمال خروج بدون توافق وجود دارد و اینکه ترامپ نیز برای ضربهزدن به این اتحادیه، پیشنهاد «توافق آزاد تجاری» با بریتانیا را داده است، به نظر میرسد که رهبران اروپایی برای مقابلهبهمثل در صدد ترمیم مناسبات خود با روسیه برآمدهاند.جدا از اینکه در کنفرانس مطبوعاتی بعد از این دیدار ابتدا مکرون با انتقاد به همتای خود از او خواست تا در مقابل تظاهرات مخالفان تعامل به خرج دهد و متقابلا پوتین نیز با اشاره به سرکوب جنبش جلیقهزردها در فرانسه جواب داد، اما براساس گزارشهای منابع معتبر این دیدار در فضای تعامل و یافتن راههای همکاری انجام گرفته است. بر اساس تجارب تاریخی، اروپای سنتی بعد از جنگ جهانی دوم و حضور دو ابرقدرت آمریکا و شوروی در جهان پساجنگ، برای حفظ موقعیت خود همواره دو امکان انتخاب در مقابل خود داشته است. انتخاب اول که همواره سیاست مورد نظر اروپای لیبرال دموکرات بوده است تا قبل از دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ گرایش و اتحاد استراتژیک با ایالات متحده بوده است که از همه نظر منافع مشترک را دنبال میکردند.این انتخاب که مطلوب طرف اروپایی بوده است، اما بعد از چرخش واشنگتن به سمت «ترامپیسم» و نقض حقوق شرکای سنتی در چارچوب یک سیاست «مرکانتلیستی» از سوی دولت ترامپ موازنه قدرت را به زیان طرف اروپایی بر هم زد و امروز تقریبا در همه حوزهها «تضاد منافع» جای «انطباق منافع» را گرفته و حتی رئیسجمهوری آمریکا و حلقه اطرافیان او عزم خود برای انحلال اتحادیه اروپا را پنهان هم نمیکنند.در چنین شرایطی این انتخاب اول دچار دستاندازهای سختی شده است و اروپا را در موقعیتی قرار میدهد که در چارچوب تسلیم به سیاستهای باجخواهانه ترامپ به یک شریک درجه دو و درحاشیه قرارگرفتن، گردن بگذارد که بدون تردید با همه درهمتنیدگی ساختاری، نمیتواند مورد قبول قرار گیرد. انتخاب دوم برای اروپا، بهویژه بعد از پایان جهان اردوگاهی، تعامل با روسیه و تحکیم مناسبات با چین خواهد بود که این دو کشور امروز یک محور متحد در عرصه مناسبات جهانی را شکل میدهند. گرایش به طرف شرق البته برای اروپای لیبرال آسان نخواهد بود، چراکه اصولا ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، نظامی و امنیتی دو طرف اهداف متفاوتی را دنبال میکنند و به همین دلیل اصولا بحث اتحاد با این محور در تقابل با آمریکا از اساس منتفی است. بنابراین مذاکرات مکرون و پوتین در چارچوب یافتن نوعی از تعامل حول اشتراکات و ایجاد موازنه در مناسبات دو طرفه برای حفظ تعادل در ژئوپلیتیک بینالمللی انجام میشود و این دنباله همان روندی است که از چند سال پیش در روابط بین اتحادیه اروپا با چین دنبال شده است. این یک اصل ساده در حوزه مناسبات سیاسی و حتی اقتصادی است که وقتی درب خانه متحد قدیمی روی دیگری بسته میشود، او نیز به ناچار درب باز متحد جدیدی را میزند که در شرایط متفاوت، منتظر شریک و میهمان تازه است. نیاز هر دو طرف مذاکرهکننده در قلعه برگانسون (پوتین- مکرون) برای جستن راههای تعامل با شرکای تازه برای خروج از فشار یک هژمون برتر اما در حال افول، یک ضرورت تاریخی است که حتما در رویکرد جدید دو قدرت جهانی قرار دارد. از یکسو اتحادیه اروپایی با توجه به رقابت بزرگ در عرصه ژئوپلیتیک جهانی بهخوبی میداند که برای اعمال فشار بر طرف آمریکایی نزدیکشدن به محور روسیه- چین تنها امکان ممکن و مطلوب حداقل در این مرحله از تحولات بینالمللی است. از دیگر سو، طرف روسی هم که بعد از فروپاشی شوروی و بهویژه تحولات چند سال اخیر بهشدت تحت فشار محور آنگلوساکسونی در لندن- واشنگتن بوده است، با درک شکافهای موجود این محور با اتحادیه اروپا بهخوبی میداند که نزدیکی با این اتحادیه و از جمله فرانسه میتواند موازنه را تا حدود زیادی به سود خود تغییر دهد. از آنجا که این دیدار تنها چهار روز قبل از برگزاری نشست گروه هفت (G7) در شهر بندری «بیاریتز» در جنوب غربی فرانسه انجام شده و پوتین نمیتواند در این اجلاس شرکت کند، نتایج نشست او با مکرون و تفاهمات وعدهدادهشده میتواند دست همتای فرانسویاش را برای رقابت با دوگانه ترامپ- جانسون تقویت کرده و بازی پدرخوانده را بههم بزند. البته در این میان رئیسجمهوری فرانسه تنها نیست و بدون تردید آنچه در دیدار او با پوتین گذشته است ارتباط محتوایی با مناسبات روسیه با اروپا و بهویژه قدرتهای سنتی این مجموعه خواهد داشت. به همین دلیل، در آستانه نبرد قدرت دو سوی آتلانتیک در نشست گروه هفت باید شاهد تقابل دوگانه «مکرون- مرکل» با «ترامپ- جانسون» باشیم که اینبار بسیار فراتر از رقابتها و اختلافات موردی در چارچوب مناسبات معمول گذشته خواهد بود. در چنین شرایطی که نشست گروه هفت در این دوره شاهد اختلافنظرهای اساسی بین قدرتهای بزرگ خواهد بود، شطرنج سیاسی پوتین میتواند بسیاری از معادلات را تغییر دهد. جدا از ناکامیهای ولادیمیر پوتین و دولت الیگارشیک او در حوزه داخلی اما در عرصه سیاست خارجی تجربه نشان داده است که رئیسجمهوری روسیه بازیگری زیرک است و بارها توانسته از شکاف بین دیگر بازیگران طوری یارگیری کند که سود متقابل برای هر دو طرف صحنه بازی را فراهم کند. بدون تردید نتایج مذاکرات رؤسای جمهوری فرانسه و روسیه را باید در اجلاس گروه هفت دید و از همین حالا مشخص است که در این نشست نبرد سختی بین قدرتهای بزرگ صنعتی برای تنظیم مناسبات رقم خواهد خورد، درحالیکه نباید جایگاه مناسبات استراتژیک غرب را فراموش کرد.
http://www.gilan-online.ir/fa/News/112586/ملاقات-در-قلعه-برگانسون
|