نسیم گیلان
گمنام مظلوم خطابم کنيد...
سه شنبه 2 دي 1393 - 2:22:52 PM
ايسنا
سخن از شهدا، سخن از همه ايستادگي، حيثيت و عزت و شرافت ملي و ديني ماست و اين مدعا، به واقع ترجمان سخن امام خميني (ره) است که فرمود "شهيد نظر مي کند به وجه الله"

دقيقا از همين روست که سخن امروز رهبري نيز اين است که " زنده نگهداشتن ياد شهداي انقلاب باعث تداوم حرکت انقلاب است."

در باب جايگاه بس رفيع شهيد و شهادت و قداست گلزارها و يادمان هاي شهدا مي توان مقاله ها و کتاب ها نوشت و البته بسيار سخن ها گفت اما روي سخن در اين جا ناظر به مظلوميت شهدا به ويژه شهداي گمنامي است که به سان گوهري در هر شهر و دياري مي درخشند.

اينان گرچه بر روي شناسنامه سنگي شان نوشته شده «شهيد گمنام»، اما به راستي که اين گمنامي نه تنها باعث بي توجهي به آنان نشده، بلکه همه آنان را به نام فرزند روح الله مي شناسند.

کمتر از دو سال است که شهرستان لنگرود، پذيراي 4 شهيد گمنام است و چندي پيش کار ساخت سازه اي براي اين شهيدان شروع شد که البته به صورت نيمه کاره رها گرديده است و متاسفانه  پس از دفن پيکر مطهر شهداي گمنام در اين شهرستان، هنوز اين مکان مقدس با مشکلات زيرساختي و رفاهي و امکاناتي روبروست به گونه اي که وضعيت کلي محوطه آن چندان در شان شهداي گمنام و پذيرايي از عاشقان و رهروان شهدا نيست.

طرح يادمان شهداي گمنام بسيار زيباست اما اين تنها يک ظاهر زيباست که از دور نمايان است.هنگامي که به قبور شهدا نزديک مي شويم به غربت و گمنامي آنان بيشتر پي مي بريم.

مردم شريف لنگرود هنوز اين استخوانهاي نازنين و پلاکهاي حلقه زده بر دورش را از ياد نبردند،هنوز آن روز به يادماندني که شهداي گمنام را با تمام وجود تشييع کردند،به ياد دارند،چه باشکوه و باعظمت،مادران اين شهرستان انگار بر فرزندان خويش به سوگ نشسته بودند و با تمامي وجود براي اين شهدا مادري ميکردند،چه حس غريبي بود.

امروز پس از يک سال و نيم بعد از آن همه مهمان نوازي ، بعد از آن همه افتخار و غرور و حماسه چيزي جز تلي از خرابي و خاک در مزار آن پاکان چيزي به چشم نمي آيد تنها صدايي که از اين قبور مطهر برميخيزد در اين وادي سراسر مظلوميت زجه هاي داغديده مادران شهيد و ناله هاي غريبانه خواهر شهيدي است که اين چنين مي گويد:

در بلندترين شب سال، در آغاز زمستان چشم به دنيا گشودي. چه غريبانه در روز اول زمستان آمدي،با آرامش عجيب در وجود کودکانه ات و برق نگاهي که وجودم را مي لرزاند.

پدر و مادر تو را رضا نهادند به رضايت عبد معبود در زندگي فقيرانه دنيايي شان... حس خواهر بودن شوق وجودم را چند برابر مي کرد و مظلوميت نگاه پاک تو در سالهاي طفوليت هميشه قصه زينب کبري (س) را برايم تجلي داشت.

تو چه مظلومانه بزرگ شدي، چه غريبانه درس خواندي و چه با افتخار عزت و شرف دين را با دنياي خاکي معامله کردي.

روز رفتنت يادم است، روز شهادت امام رضا (ع) بود و تو به رضاي خداوند رفتي تا دين در غربت نباشد، تا اسلام مظلوم نماند.

روز رفتنت يادم است، ابرها هم مي گريستند، مثل مادر، مثل چشمان پدر و مثل قلب خنجر خورده من از حس نبودن تو...

ولي تو هچنان آرام و صبور و مطمئن تر از هميشه به حکم رهبر، به ايمان، ماندن در صف دين به رويارويي با دشمن ظالم...

تو رفتي تا ظلم نماند، تو رفتي تا دين عزت يابد، تو رفتي و هرگز جسم نازنينت به آغوش مادر بازنگشت تا غروب پاييزهاي دلگير، هميشه دامنگير دل پردردش شود...

هرگز نيامدي تا قامت خم شده پدر از نبودنت استوار گردد به حجله شهادتت....

هرگز نيامدي تا شوق خواهرانه در وجودم دوباره پرگيرد با قامت لبريز از ايمانت...

جسم تو هرگز برنگشت رضاي من، که شايد پروردگار، رضايت انتظارها را در عبور از دنياي خاکي سرنوشت خير تو رقم زده باشد و زجر همه اين سالها و چشمان منتظر به در دوخته ما ،فقط ذره اي از داغ دل زينب (س) در صحراي کربلا باشد.

اما رضاجان قبور مطهر شهداي گمنام در جاي جاي ايران اسلامي مامن آرامش دل هاست. هرجا که مزار شهداي گمنام است پناه دل هزاران پدر و مادر و عزيزان شهيدي خواهد بود که بي نشان خاکي، بر خاک شهيد گمنام مي گريند هرچند بي گنبد و بارگاه هرچند غريب بسان امام مظلومان...


http://www.gilan-online.ir/fa/News/1660/گمنام-مظلوم-خطابم-کنيد
بستن   چاپ